خاطرات قبل از جواب آزمایش
- اون روزی که احساس کردم درونم وجود داری داشتش برف می بارید ، منم خدا رو شکر کردم که قدم نی نی ما اینقدر خوبه که یکی از بهترین نعمت های خدا در حال باریدنه و امیدوارم با این فرشته آسمونی زندگیمون هر روز پر بارتر و با برکت تر از همیشه باشه . آمین - عزیزم نمی دونی ددی ت چند شب قبل چقدر بی قراری می کرد و دلش واسه مامان جون تنگ شده بود . کلی باهاش صحبت کردم و باهاش گریه کردم تا آروم شد و گفت تنها چیزی که می تونه روحیه منو عوض کنه بچه هستش . دعا می کنم تا زودتر بیایی - عزیز دلم یه چیزی بگم بخندیم هم سر خاله مصونه هم خاله افروز رو گول مالیدیم . حالا که بفهمن شوکه می شن . کاش می تونستم بهشون نگم و آدرس وبت رو بدم و بگم ...
نویسنده :
مامی
12:16